عکس های بهمن ماه آقا پارسا
پارسای عزیزم !
4 ماهگی ات هم تموم شد. به همین زودی و به همین آسونی ! واکسن ات رو هم زدیم و خوشبختانه مشکلی نبود. یه چند روزی من ، سرما خورده بودم و تو هم از من گرفتی ولی خوشبختانه چیز مهمی نبود و خیلی زود خوب شدی و نیاز به دارو پیدا نکردی . همچنان به روند شلوغ تر شدن ، داری ادامه میدی ! مرتبا غلت میزنی و می افتی رو شکمت ! بعد هم شروع میکنی به گریه کردن ... وقتی هم بلندت میکنم ، اعتراض میکنی !!! گاهی خودتو رو زمین میکشی . خیلی نق میزنی . همش میخوای باهات بازی کنم و حرف بزنم و .... واقعا کم میارم . اخه با هر چیزی فقط 10 دقیقه سرگرم میشی ، بعد باید یه کار تازه ، یه بازی تازه و.... خلاصه عین غول چراغ جادو ، به طور لحظه به لحظه در خدمت جنابعالی هستم !ولی با همه ی وجودم لذت میبرم و کیف میکنم . و تازه از اینکه انقدر زود داری بزرگ میشی ، غصه ام میگیره . خوب دیگه فعلا بریم سراغ عکس های بهمن ماه
چند شب پیش ، برق یهو رفت . وای چه کیفی داشت خونه تو این حالت . مامانی که دید خیلی ذوق کردم ، فوری ازم عکس گرفت
این عروسک جدیدمه . عمو جون برام خریده . آخه من خیلی پو رو دوست دارم. عمو جون دستت درد نکنه
این مامانی خیلی زرنگه . از هر چیزی که خوشم میاد ، فوری میفهمه . با این آویز موزیکال تخت ام ، خیلی حال میکنم . مامانی هم منو میزاره رو تخت و من هم که حواسم میره به موسیقی و عروسک ها . مامانی هم تند تند کارهاشو میکنه و کلی خوشحال میشه
توضیح که لازم نیست ، دارم نوازندگی میکنم دیگه ....
کتاب خوانی آقا پارسا :
مرحله ی اول :
5 ثانیه بعد ...
وای چقدر این کتاب خوشمزه اس...
5 دقیقه بعد...
درسته که کتاب خوندنیه ، ولی به نظر من خوردنی هم هست
آقا پارسا در خواب ناز
مامانی ، زود باش سوت شروع مسابقه رو بزن دیگه...
و یه عکس واسه دلبری
تا سری بعد فعلا بای