پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

پارسا عشق مامان و بابا

عید بهار هووووووووورااااااااا

1394/2/10 21:25
نویسنده : مامانی
384 بازدید
اشتراک گذاری

پارسای نازم ، امسال عید یه چیز دیگه بود. در کنار تو یه طعم دیگه ای داشت عید و فروردین . درسته که تا لحظه ی آخر سال مشغول کارهامون بودیم و همش بدو بدو میکردیم و برخلاف سالهای قبل کارهامون تموم نمیشد ! و به دلیل خستگی زیاد برای اولین بار هم من و هم بابایی در لحظه ی سال تحویل خواب موندیم ! ولی روزهای عید امسال خیلی عالی بود.امیدوارم تموم لحظه های زندگی ات همین طور زیبا و پر شور باشه. فروردین ماه ، شش ماهت تموم شد و شروع به خوردن غذا کردی. حالا دیگه به سرعت نور پشت سر هم غلط میزنی و داری سعی میکنی چهار دست و پا راه بری ولی هنوز بلد نیستی. خیلی شیطون شدی و خیلی خوردنی ! فدات شم که رنگ دیگه ای به زندگی ما دادی. فعلا عکس های فروردین ات رو بذارم که حرف زیاده ولی فرصت نیست......

 

 

 

اولین سفره ی هفت سین آقا پارسا


این هم عادت تازه ی پارسا کوچولو. سرش رو میذاره رو شکم موشی و میخوابه


ماست خوردن آقا پارسا


سیزده بدر امسال ، به خاطر پارسا جایی نرفتیم . ترسیدیم سرما بخوره. نهار رفتیم خونه ی ماردجون اینا و پارسا اولین سبزه ی زندگی اش رو اونجا گره زد!


گاهی وقتا تو روروک خوابت میگیره ، دل میخواد فقط بخورمت نفس من!


این هم قیافه ی پارسا کوچولو بعد از خوردن فرنی


این کیک رو که این طوری داری تماشا میکنی ، واسه روز مادر خریده بودی قربونت برم


 درختای حیاط مون تازه شکوفه زده بود و پارسا خیلی خوشش اومده بود


اینجا هم داری تو درست کردن حلوا ی پدربزرگ مامانی کمک میکنی.


دیگه تو تخت خودت میخوابی ولی هر وقت بیدار میشی از میله ها ی تخت میگیری و تکون میدی و کلی ذوق میکنی


خلاصه مادرجون به آرزوش رسید و تو رو گذاشت تو کالسکه و برد بیرون. آخیییییییش!


حالا دیگه بهتر غذا میخوری و همش میخوای این قاشق رو بگیری تو دستت

و این هم پایان غذا خوردن که داری ظرف اش رو میخوری.....


اخ که بازی کردن با این نخ های فرش ،اندازه ی سرزمین عجایب حال میده والا...

تا سری بعد فعلا بای   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)